جدول جو
جدول جو

معنی گرفتن دل - جستجوی لغت در جدول جو

گرفتن دل
(زِ دَ)
به تنگ آمدن. (آنندراج). غمگین شدن. ملول شدن:
دلش نگیرد زین کوه و دشت و بیشه و رود
سرش نپیچد زین آبکند و لوره و خر.
عنصری (دیوان ص 336).
دارد گرهی زلف تو پیوسته به ابرو
گویی دلت از صحبت احباب گرفته ست.
خواجه کمال خجندی (از آنندراج).
- ، برگرفتن دل و برداشتن خاطر از چیزی. (آنندراج). طمع بریدن. ترک گفتن
لغت نامه دهخدا
گرفتن دل
بتنگ آمدن، غمگین شدن
تصویری از گرفتن دل
تصویر گرفتن دل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ رِ تَ / تِ دِ)
غمگین. اندوهناک. متألم:
اگر گرفته دلی از جهانیان صائب
ز خویش خیمه برون زن جهان دیگر باش.
صائب (از آنندراج).
رجوع به گرفتن دل شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ دَ)
نفس تنگ. تنگ نفس. بستن دم در موقع حرکت و دویدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرفته دل
تصویر گرفته دل
غمگین، اندوهناک، متالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفته دم
تصویر گرفته دم
نفس تنگ تنگ نفس، بستن نفس بهنگام حرکت و دو
فرهنگ لغت هوشیار